پسر قشنگم 3 ماهگیت مبارک

سلام مامانی خیلی وقته نتونستم بیامو برات بنویسم عزیزم دلم انقد که شما شیطون شدی و برای مامانی وقت خالی نمیذاری قربونت برم دیگه حسابی بزرگ شدی پسر نازم 3ماهگیت مبارک امروز وارد 4 ماه شدی روزا خیلی زود میگذره و هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی یه روزی میرسه که دلم برای این روزهات خیلی تنگ میشه و دیگه هیچوقت این روزها تکرار نمیشه نفس مامان من عاشقتم هر روز بیشتر بهت وابسته میشم هر روز صبح وقتی چشمامو باز میکنمو میبینم داری به من نگاه میکنی و یه خنده ی خوشگل تحویلم میدی دیوونت میشم کوچولوی من خدارو هزاران هزار بار شکر که تورو به من داده ..

عزیز دلم خیلی تغییر کردی و این روزا دوست داری همش باهات صحبت کنیمو  توام برامون تعریف کنی یه وقتایی تعریفت گل میکنه و حسابی سروصدا میکنی تا نگات میکنم میخندی و اگه برات صدا در بیارم غش میکنی قربون اون خنده های شیرینت بشم من پسر کوچولوی من چند روزی هست که دستت رو شناختی همش دستتو میاری بالا مشت میکنی و مدت ها به دستت نگاه میکنی  و تکونش میدی انگار خیلی برات جالبه و باعث سرگرمیت شده عشق من اینم بگم که از رنگ صورتی  و سرخابی خیلی خوشت میاد چون وقتی میزارمت روی مبل همش چشمت به کوسنای رنگیمون هستو باهاشون انگار حرف میزدی دیشب که بغلت کرده بودم حسابی با این گل  های رو کوسنا تعریف کردی خاله ندا صداتو ضبط کرد ولی تا اومد فیلم بگیره دیگه خسته شده بودی و میخواستی بخوابی ..

عزیزدلم هفته پیش بابایی رفته بود ماموریت و 10 روزی پیش ما نبود و از اون شبی که رفت شما حسابی بهونه میگرفتی قربونت برم که نبود بابایی رو حس کرده بودی و بهونشو میگرفتی

پسر نازم سعی میکنم از این به بعد زود زود بیامو وبلاگتو به روز کنم <3